ارسال شده در روز یکشنبه 90/7/17 , توسط نسرین صفری, مرتبط با:
دختری می رفت ، پسری او را دید و دنبال او روان شد . دختر پرسید که چرا پس من می آیی ؟
پسر گفت : برتو عاشق شده ام . دختر گفت : برمن چه عاشق شده ای ، خواهر من از من
خوبتر است و از پس من می آید ، برو و بر او عاشق شو . پسر از آنجا برگشت و دختری بدصورت
دید ، بسیار ناخوش گردید و باز نزد دختر رفت و گفت : چرا دروغ گفتی ؟ دختر گفت : تو راست
نگفتی . اگر عاشق من بودی ، پیش دیگری چرا می رفتی ؟ مرد شرمنده شد و رفت
پسر گفت : برتو عاشق شده ام . دختر گفت : برمن چه عاشق شده ای ، خواهر من از من
خوبتر است و از پس من می آید ، برو و بر او عاشق شو . پسر از آنجا برگشت و دختری بدصورت
دید ، بسیار ناخوش گردید و باز نزد دختر رفت و گفت : چرا دروغ گفتی ؟ دختر گفت : تو راست
نگفتی . اگر عاشق من بودی ، پیش دیگری چرا می رفتی ؟ مرد شرمنده شد و رفت